bipolar “ دو قطبی “ P11

#دو_قطبی P11
فلیکس _ هیونجین + هان @ لینو #

دوباره وقت شروع کلاس ها شده بود و همه مضطرب و عصبی بودن اصلا از دوران دبیرستان و کلاس ها خاطره خوبی ندارن
تو اخبار همه چی پخش شده
از درگیری که داشتن از قتل هایی که پاشون درگیر بود ، مثل روانی ها نشونشون داده بودن
الان همه میدونستن برادر هیونجین قاتله و هیونجین چیزی نگفته بود
همه میدونستن فلیکس دوستاشو تا حد مرگ پیش برد به خاطر گرفتن قاتل خانوادش و بارها به دوستاش شک کرده بود و قصد خیانت کرده بود
همه میدونستن لینو برای نجات جون خودش دختری که عاشقش بود رو قربانی کرده بود میارو دختر محبوب مدرسه که همه عاشقش بودن به خاطر اون مرده بود… چقدر همه ازش متنفر میشدن ؟
همه میدونستن لینو برای نجات جون هان این بلا سرش اومد و هان هیچ کاری نکرد
یتیم بودنشون همه جا پخش شده
معلومه همه ازشون متنفرن…
بالاخره صبح شد و وقت رفتن شده
با استرس اماده شدن و باهم شروع به رفتن کردن
+ وای خیلی میترسم
_ اره منم
@ مطمئنم همه ازمون متنفرن
# دقیقا شکی توش نیست
رفتن کلاس هاشونو ببینن
هیونجین : کلاس ۱۰۲
فلیکس : کلاس ۱۰۲
هان : کلاس ۱۰۲
لینو : کلاس ۱۰۲
# اخیش خیالم راحت شد توی یک کلاس افتادیم
به سمت کلاسشون حرکت کردن و با استرس در رو باز کردن
بچه های کلاس همون قدیمی ها بودن
به سمت میز هاش اخر رفتن و نشستن صدای بچه هارو قشنگ میشنیدن
* هی اینا همون قاتل هان !
* شاید خانوادشونو خودشون کشتن ؟
*اون لینو عوضی…به خاطرش بهترینه کلاس مرده
*این کلاس جایی برای قاتل ها نیست چرا اینجان ؟
فلیکس بغض کرده بود اونا هیچی نمیدونستن و اینجوری حرف میزدن ؟
دیگه چه اتفاقاتی باید براشون بیفته ؟ اصلا میتونن تحمل کنن ؟